حدود دو سالی است که این ویروس منحوس در خانه ها لانه کرده و گویی قصد رفتن ندارد اما همه کشورها به سهم خود در سرنگونی این ویروس می کوشند تا هر چه زودتر انسان ها از آن در امان باشد. در این شرایط یک عزم جهانی لازم است تا نابودی کرونا را رقم بزند اما در این میان وقتی ریزتر و جزئی تر می نگری، خواهی دید که اقشار و اصناف مختلف در شرایط بحرانی با یکدیگر بسیج می شوند تا یاری گر دستان هم گروه خود باشند.
زمانی که یک هنرپیشه به کرونا مبتلا می شود، علاوه بر اقشار مختلف مردم، هنرمندان بیش از همه احساس همدردی کرده و به فرد مبتلا آرامش و امنیت هدیه می کنند، وقتی پرستاری به عنوان مدافعان سلامت، به این ویروس مبتلا می شود یا جان خود را از دست می دهد، جامعه پزشکی بیش از همه در این درد خود را سهیم می داند، سهیم دانستن خود در غم و ناراحتی هم گروه ها، تاثیر بسزایی در تحمل درد و رنج فرد آسیب دیده دارد، این نکته همان اصلی است که در روانشناسی اجتماعی مطرح است و پیمان دوستی روانشناس به انجام آن در سطح جامعه تاکید دارد.
وی در گفت وگو با ایرنا تصریح می کند: در روانشناسی اجتماعی احتمال اینکه در شرایط بحرانی و خاص افراد هم گروه به یکدیگر بیشتر کمک کنند خیلی بالاست. برای مثال وقتی اتفاقی برای یک هنرپیشه بیفتد اولین گروهی که به وی کمک می کند، بدون شک جامعه هنرپیشگان خواهد بود تا افراد دیگر.
دوستی در خصوص بی تفاوتی افراد جامعه در وقوع رویدادها و کمک نکردن در برخی پیشامدها تاکید می کند: در برخی موارد ما با رویدادهایی مواجه می شویم که دیگران نیازمند کمک هستند و بنا به شرایطی ممکن است ما دست به کمک کردن بزنیم یا اینکه بی تفاوت از کنار آنها عبور کنیم. اصطلاح کمک کردن در خصوص اعمالی استفاده می شود که هیچ سود مستقیمی به فرد کمک کننده نمی رساند. در واقع فرد خیر و کمک کننده برای رفاه فردی دیگر، با ملاحظه ای غیر خودخواهانه این کار را انجام می دهد و اقدام به کمک کردن می کند.
این روانشناس می گوید: به طور معمول زمانی که اتفاقی غیر عادی رخ می دهد، برخی عوامل بیرونی و درونی بر رفتار ما جهت کمک کردن اثر می گذارند. اینکه فردی خود مسئول و باعث آن پیشامد بوده یا نه، میزان محبوبیت یا جذابیت فردی که برایش مشکل پیش آمده در نظر افراد، اینکه فرد نیازمند کمک را در گروه خودی طبقه بندی می کنیم یا نه، اینکه آن فرد چقدر ارزش ها و عقایدش شبیه ما باشد و… همه این معیارها در کمک کردن ما به دیگران اهمیت دارد.
دوستی با بیان اینکه گاهی نیز هیجانی تصمیم می گیریم و همین حالت در رفتار ما برای کمک کردن و نکردن به فرد گرفتار اثر می گذارد، ادامه می دهد: در برخی مواقع، قرار داشتن در حالت هیجانی مثبت، احتمال رفتار کمک کردن ما را افزایش می دهد. در عین حال تحت شرایطی معین ممکن است خلق خوش، رفتار جامعه پسند ما را کاهش هم دهد. برای مثال ممکن است در شرایط خلق بسیار بالا، شرایط اضطراری را، غیر اضطراری ارزیابی کنیم.
وی خلق منفی را در کمک کردن به دیگران یا کمک نکردن، موثر دانسته و می گوید: مثلا تصور کنید فردی خلق پایینی دارد و با انجام رفتار جامعه پسند سعی دارد خلق خود را افزایش دهد یا بالعکس در حالت خلق پایین حس و حال کمک کردن به دیگران را ندارد. پخش مسئولیت نیز ممکن است از عواملی باشد که احتمال رفتار جامعه پسند و کمک کردن ما به دیگران را در برخی مواقع کاهش دهد. برای مثال حادثه ای پیش آمده و در جریان آن خیلی ها برای کمک پیش قدم می شوند. در این حالت تعداد زیاد افراد کمک کننده باعث می شود من نوعی از کمک پا پس بکشم. در واقع شاید یکی از علت بی تفاوتی برخی از افراد هنگام پیشامد حادثه این باشد که جمعیت زیادی برای کمک حضور پیدا کرده و آنها که آنها با این تفکر که حتما کسی به غیر از من برای کمک کردن پیدا می شود، دست از کمک بکشند.
این روانشناس ادامه می دهد: در وقوع پیشامد وقتی تعداد افراد کمتر باشد، این احتمال که تعداد بیشتری برای کمک کردن پیش قدم شوند بیشتر می شود زیرا مسئولیت پخش نمی شود. گاهی حس نوعدوستی و هم حسی، از عوامل دیگری است که می تواند احتمال رفتار کمک کردن ما را افزایش دهد. یعنی فرد کمک کننده، حس و حال فرد نیازمند به کمک را درک و احساس می کند و در نهایت برای کمک کردن به وی اقدام می کند.
دوستی همچنین با بیان اینکه برخی ویژگی های شخصی نیز ممکن است در تعیین اینکه آیا ما دست به رفتار جامعه پسند بزنیم یا خیر اثر دارد، می گوید: برای مثال، باور به یک جهان عادل یا احساس مسئولیت اجتماعی نیز از این دست ویژگی ها هستند. برخی محققان و روانشناسان اجتماعی معتقدند، مواردی شامل انگیزش و اخلاق مانند کمال اخلاقی یا ریاکاری اخلاقی نیز می تواند موجب افزایش رفتارهای جامعه پسند و کمک کردن به دیگران شوند.
این روانشناس حتی گروه بندی را نیز از عوامل مهم کمک کردن یا نکردن افراد به یکدیگر دانسته و ادامه می دهد: در روانشناسی اجتماعی بحثی با عنوان «گروه ما» و «گروه آنها» وجود دارد. اینکه ما چقدر آدم ها را در دسته بندی گروه خود قرار می دهیم اهمیت دارد. مثلا اینکه وقتی من یک نفر را هم تیمی و هم گروهی خودم می دانم احتمال بیشتری دارد که به وی کمک کنم نسبت به یک نفری که در همگروهی من قرار ندارد. برای مثال وقتی اتفاقی برای هنرمندی رخ می دهد بیشترین حمایت از سوی کدام گروه از وی صورت می گیرد؟ بدون شک گروه هنرمندان هستند. البته گاهی افراد به خاطر حس نوعدوستی اقدام به کمک می کنند که این موضوعش از گروه ما و آنها جدا است.
Friday, 6 December , 2024