زلزله شُنبه
بترسیم از روز سیاه دیگر ۲۰ فروردین ۱۴۰۰

بترسیم از روز سیاه دیگر

شُنبهٔ کوچکِ ما، درد و داغ کم ندیده، من برای نوشتن از داغ‌های صدسال اخیر، کمترم و کوچک‌تر. نه شانه‌های نحیف من تاب این همه تلخی داشته است و نه نامم نزد هیچ مامور سجلّی ثبت شده بوده است. اما آن‌قدر شنیده و دیده‌ام از اینکه؛ -مِلِیکه‌ها روح و جنازهٔ آخوند زالی بردن آسمو. -مردم […]