سال ۱۴۰۲ نیز با همه ی فراز و فرودهایش به ایستگاه آخر خود و اسفندماه رسید و شاید در زمان انتشار این یادداشت، روزشمار روزهای پایانی آخرین ماه سال نیز حرکت خود را آغاز کرده باشد. بر خلاف همه ی آنچه در یادداشت های سال جاری و بر حسب نوعی رسالت مترتب بر خویش به […]

سال ۱۴۰۲ نیز با همه ی فراز و فرودهایش به ایستگاه آخر خود و اسفندماه رسید و شاید در زمان انتشار این یادداشت، روزشمار روزهای پایانی آخرین ماه سال نیز حرکت خود را آغاز کرده باشد.

بر خلاف همه ی آنچه در یادداشت های سال جاری و بر حسب نوعی رسالت مترتب بر خویش به رشته ی تحریر در آورده ام در این مختصر نوشتار نه از بُعد سیاسی صرف، نه اقتصادی، نه اجتماعی و نه امثالهم بنای پردازش به موضوعی خاص را ندارم و بعنوان مطلبی پایان بخش بر نوشتارهای سال جاری قصد آن را دارم پردازشی مختصر اما با نگاهی کلی به این کهن سرزمین داشته باشم هر چند به یقین می دانم نخواهد شد آنچه حق مطلب است و نیازمند واگویه و گفتار؛.. اما برگ سبزی است به رسم پیشکش و تحفه.

بی هیچ تردید و نیازمند به گفتاری کشورمان در این سال نیز شاهد حوادث متفاوتی بود که برای هر کدام می توان تحلیل ها نوشت و سمینارها برگزار کرد و علت حادث شدن و موفقیت یا عدم موفقیت هر کدام را در جایگاه و حوزه ی خویش بررسی کرد. مهم ترین سوال اما برای هر دولت_ملتی که در عُرف روابط بین الملل اصطلاحاً به آن (nation state) اطلاق می گردد در طول یک سال از حیاتش شاید آن باشد که نقطه ی در نظر گرفته شده که در پاره ای موارد (افق یک ساله ی مدنظر) نیز نامیده می شود محقق شده است یا خیر؟ در حقیقت آیا آن دولت_ملت که تعریفی فراتر از “کشور” معمول در عرف روابط بین الملل است و در اینجا مقصود ایران ماست به نقطه ی نهایی و دورنمای در نظر گرفته شده برای سال مورد نظر خود رسیده است یا خیر؟

به یقین ایران ما نیز از این قاعده پیش بیان شده مستثنی نیست؛ در عرصه ی روابطمان در روابط بین الملل حداقل باید به چنین پرسش هایی اندیشید و پاسخ های مستدلی برای آنها یافت که سال شمسی جاری برای ایران چه شرایطی داشته است و آیا همه ی آنچه بعنوان وعده های قابل تحقق بیان شده است، مُیسر شده است؟ در سالی که بنا بود دوستی با همسایگان در این پهنه ی جغرافیای جهان برای ما بیش از هر زمان دیگر در اوج قرار گیرد، محقق شده است یا خیر؟ اقدامات و استراتژی های ایران ما قدرت دافعه ی بیشتری داشته است یا جاذبه ی بیشتر؟ انجام هر کدام از آنها بر تعداد دوستان ما افزوده است یا بر شمار دشمنانمان؟ در معادلات نظام بین الملل جایگاه ما اینک نسبت به سال پیش تر کجاست؟ آیا ما نسبت به یک سال پیش از این، عضوی پذیرفته شده و قابل اتکا در این معادلات هستیم و از سوی دیگرآیا ما اینک بیشتر اثرگذاریم یا اثرپذیر؟ قابلیت حل و فصل برخی معضلات و چالش ها در نظام بین الملل را برای خود ایجاد کرده ایم یا خود نیازمند طرف ثالث یا بیشتر برای حل چالش ها و مخاطرات و معضلات پیش روی خویش هستیم؟

در عرصه ی داخلی نیز نیازمند پاسخ به پرسش هایی نظیر آن هستیم که آیا موفق به کم کردن فاصله میان دارا و ندار شده ایم؟ آنچه در حوزه ی کاستی ها و سختی و مرارت ها تحمل شده است برای همه یکسان بوده است یا برخی استثنا بوده اند و تنها برخی دیگر متحمل و سزاوار؟ فاصله ی میان مردم با هم و مردم با مسئولین چه میزان است و آیا گامی، قدمی و یا حتی اصلاح روش و رویکرد و ساختاری در جهت کاهش این فاصله ها برداشته شد یا صرفاً بیان شده است که باید چُنین و چُنان شود و مردم باید چنین کنند و چنان تحمل نمایند تا بگذرد بی آنکه کمترین اقدام و تدبیر و اصلاح و تغییری در مدار و قرارها صورت گرفته شده باشد؟ البته به اعتقاد نگارنده فهم میزان این فاصله ها چندان دشوار نیست و به سادگی و راحتی با بیان خواسته ای از مردم و میزان اجابت و همراهی آنها می توان پی به این فاصله ها برد و نیک دانست که آیا فاصله ای وجود دارد و میزان آن بعید است و کاهش آن غیرقابل ترمیم یا همچنان قابل ترمیم؟ و در نهایت این پرسش مهم را مطرح نمود که سطح رفاه ایران و ایرانیان در سال ۱۴۰۲ چه جایگاهی داشته است؟

البته که آنچه بیان شد تنها مختصری بسیار ناقص از کلیاتی است که می توان همانگونه که در ابتدا نیز بیان شد برای تحلیلشان بسیار نوشت و بیشمار زمان صرف نمود تا شاید بیان شده باشد همه ی آنچه می تواند باشد و مطلوب آید.

در نهایت اما این شاه بیت حضرت حافظ جانمایه ی همه ی آنچه می توان در ضمن توصیف آنچه بر ما گذشته است مدنظر آید که چه کاشته ایم و انتظار داریم چه برداشت کنیم که:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو