فارغالتحصیل مدرسه اقتصادی لندن (LSE) و مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا (SOAS) است؛ دو نهادی که محل تحصیل اقتصادی شاهزادههای عرب و نخبگان کشورهای مختلف هستند. احتمالاً بسیاری از همدورهایهای او در بازگشت به کشورشان مناصب ردهبالای دولتی و غیردولتی را اشغال کردهاند. او در ایران اما استاد دانشگاه علامه طباطبایی شد و مدتی هم در قم پای منبر سید منیرالدین هاشمی – بنیانگذار و رئیس «فرهنگستان علوم اسلامی قم» نشست که سودای اسلامیکردن علوم انسانی از جمله اقتصاد را داشت.
او به مرور بدل به معتمد سعید جلیلی و حامی ابراهیم رئیسی فقید شد. مسعود درخشان مغز اقتصادی جلیلی از انتخابات ۱۳۹۲ تاکنون بوده است. در مستند انتخاباتی سعید جلیلی با نام «نقطه عطف» مسعود درخشان نقش کلیدی داشت و نام این مستند هم از جملهای از او الهام گرفته است؛ آنجا که سعید جلیلی را نقطه عطفی در تاریخ ایران خوانده بود. دقیقاً معلوم نیست که او چه ایدههایی را به سعید جلیلی آموزش داده، همانطور که معلوم نیست سعید جلیلی چه ایدههایی در حوزه اقتصاد دارد اما در عکسهایی که از جلسات دولت سایه سعید جلیلی منتشر شده، او در کنار جواد لاریجانی و فاطمی امین، بر صدر جلسه نشسته است.
نسل جوان جریان نومحافظهکار ایران چون یاسر جبرائیلی بسیار به او احترام میگذارند. به نظر میرسد ایران امروز به فرمان اقتصادی او جهت میگیرد.
۱۰ دقیقه سخنرانی سرنوشتساز
نقش او محدود به مشورت جلیلی نیست و از سخنرانی کوتاه ۱۰ دقیقهای که در سال ۱۳۹۵ در برابر رهبری ایراد کرد میتوان فهمید که نقشی اساسیتر در نظام سیاسی کشور دارد. این سخنرانی کپسوله تمام سخنانی است که جلیلی درباره اقتصاد میزند؛ نه فقط جلیلی، بلکه بخشی وسیع از جریان محافظهکار در ایران، همین تزهای اقتصادی را تکرار میکنند.
تخصص درخشان، حوزه نفت و انرژی است. اغلب مقالات علمی او در همین زمینه است. سخنرانی او در سال ۹۵ در برابر آیتالله خامنهای، مختصر اما کامل است و طراحی آن به گونهای است که در پایان، مانند تیر خلاصی بر طرحهای دولت حسن روحانی عمل میکند. سخنرانی او متعلق به زمانی است که برجام امضا شده و شرکتهای نفتی اروپایی، چون توتال، که جنجال حضور آن در ایران دوره هاشمی و خاتمی هنوز در یادها هست، در حال بازگشت بودند.
دولت روحانی مشغول بررسی قراردادهای نفتی ایران بود؛ کاری که چشم جهان به آن دوخته شده بود؛ کاری که اگر میشد، دستکم نفت عراق را هم که قراردادهایی مشابه ایران دارد تحت تاثیر قرار میداد. ایران و عراق تنها کشورهای نفتی منطقه –و حتی جهان- هستند که قرارداد «مشارکت در تولید» منعقد نمیکنند؛ قراردادهایی که به ذائقه «غولهای» غربی بیشتر سازگار است. مدل قرارداد «خدماتی» عراق در دوره پس از صدام باعث شد بسیاری از شرکتهای اروپایی و آمریکایی زمین بکر نفت این کشور را رها کرده و اصلاً در مناقصات آن شرکت نکنند.
چنان چه روحانی موفق میشد مدل قراردادهای ایران را به «مشارکت در تولید» تغییر دهد قطعاً بر نفت عراق نیز اثرگذار بود؛ یعنی مجموعا ۱۰ درصد از کل تولید نفت جهان را تکان میداد.
درخشان در جملات آخر این سخنرانی، دو سال پیش از آنکه تحریمها با او همراه شوند کمر حضور شرکتهای خارجی در نفت ایران را شکست.
خیانت از زمان دارسی تا روحانی
او دسترسی به یک «اقتصاد مقاومتی» را مستلزم اتخاذ سیاستهای بلندمدت دانست و از جمله درباره لزوم تکیه بر فناوری و سرمایه داخلی سخن گفت. درخشان تاکید کرد: از زمان دارسی تاکنون هیچ انتقال فناوری از شرکتهای خارجی نفتی به ایران رخ نداده است. او سپس در حضور رهبری مستقیماً گفت حضور شرکتهای خارجی نفتی در ایران «خلاف اقتصاد مقاومتی است» و چه به این دلیل یا دلیل دیگر هیچ شرکت نفتی خارجی در ایران باقی نماند.
این استاد اقتصاد در ادامه گفت اکنون ما با مازاد سرمایه رو به رو هستیم و حتی نیازی به سرمایهگذاری خارجی نداریم.
اقتصاد زیربنا، فرهنگ و سیاست روبنا
درخشان جز نفت، هنگام صحبت از اقتصاد مشخص میکند که آن را به هیچ عنوان مستقل نمیبیند از آن به عنوان «مقوم سیاست و فرهنگ مقاومتی یاد میکند.» با این حال باز به نفت ارجاع میدهد و «خامفروشی» را ریشه همه مشکلات ایران و از همه مهمتر زیربنای «خاماندیشی» توصیف میکند. به گفته او، نتیجه خاماندیشی در ایران این شد که «تصور کردیم با واردات بیرویه رفاه به بار میآید و با واردات صنعت مونتاژ صنعتی خواهیم شد.»
اما نتیجه این «خاماندیشی» به گفته او «تخلیه روستاها و ایجاد کلانشهرها» شد و سیاستهای کنونی (بدون اشاره به اینکه بازه اکنون در نظر او از کجا آغاز میشود) یعنی «واردات ارزانقیمت» و «قاچاق» صنعت و تولید ایران را نابود کرده است.
دانش بنیان از کجا آمد؟
راه چارهای که درخشان معرفی میکند نام یکی از سالهای بعد را در خود داشت. او گفت راهحل این بحران «گسترش خدمات» و نیز «دانشبنیان» کردن آنها است. او دیگر راه نجات اقتصاد و پیگیری اقتصاد مقاومتی را «مقاومسازی اقتصادی در برابر دولتهایی که منافع آنها با دولت جمهوریاسلامی در تضاد است» توصیف میکند.
به نظر میرسد امروز ایران در رویاهای مسعود درخشان در سال ۱۳۹۵ زندگی میکند؛ کشوری که نه شرکت خارجی در آن سرمایهگذاری میکند و نه به راحتی میتواند واردات ارزان انجام دهد. اکنون ۳ سال بیشتر است که وزیر نفت دولت ابراهیم رئیسی فقید، جواد اوجی، میگوید بازسازی صنعت نفت ایران نیازمند دستکم ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه است و سرمایه داخلی حتی نزدیک به ۱۰ درصد آن را هم پوشش نمیدهد.
نفت تنها بخش اقتصاد ایران نیست که سرمایه خارجی نیاز دارد و مهمترین آن هم نیست. بخشهایی هستند که کمبود تولید به دلیل فقدان سرمایه زندگی روزانه ایرانیان را مختل کرده است. برای نمونه بخش مسکن، که کمبود سرمایه در آن باعث افزایش قیمت بسیار زیاد سرپناه در ایران شده است و زندگی در شهرهای ایران را با دشواریهای بسیار همراه کرده. وزارت راه جای سرمایهگذاری را برای خارجیها -در حقیقت فقط چینیها- بازگذاشته اما هنوز یک دلار سرمایه نیز جذب نکرده.
افتخار صنعت ایران، خودروسازی، از هر دو طرف به رویای درخشان ضربه زده؛ هم سرمایه خارجی میخواهد که نیست و هم برای جبران کاهش تولید ناشی از نبود سرمایه، دولت پس از کشمکش بسیار، اجازه واردات خودروی خارجی را از مجلس گرفت.
اما هنوز به انتهای زمان نرسیدهایم. قسمتهای دیگر رویاهای او، از توسعه نفت با سرمایه و فناوری داخلی، جلوگیری از واردات، سوگیری اقتصاد به سمت محرومان، توقف قاچاق و توسعه صنعت درونزا هنوز تعبیر نشده است.
- منبع خبر : رویداد ۲۴
Saturday, 21 December , 2024