اواخر دههٌ سی… در فصل زمستون. سوزوسرمای آنروزها. تابستون که جای خود داشت. شاید به دوروز هم می رسید. مقصد بوشهر … از راه شاهی (جاده فعلی بوشهر خورموج) گذشتن از کُتل ها ونیزار های آبگرم میراحمدو پس از توقف در قهوه خونه بنه گز،سربس چغادک باچه خار کوری هایی به بندر می رسیدند. موقع […]

اواخر دههٌ سی… در فصل زمستون. سوزوسرمای آنروزها. تابستون که جای خود داشت. شاید به دوروز هم می رسید. مقصد بوشهر … از راه شاهی (جاده فعلی بوشهر خورموج) گذشتن از کُتل ها ونیزار های آبگرم میراحمدو پس از توقف در قهوه خونه بنه گز،سربس چغادک باچه خار کوری هایی به بندر می رسیدند.

موقع رسیدن بندر عجیب حال و هوایی به مسافران خسته ازراه میداد. حالابعد از اون دج قراضه مدل ١٩۴٣، حالا خدابیامرز حاج حسین زنده بودی دودستگاه دج باری برای ناوگان مسافربری خورموج آورده. البته یکیش با حاج بابا و غضنفریه شریکه. ولی کومسافر و کو…. از شوفر گرفته تاشاگردش.همه وهمه با ترفند خاصی وکتک کاری وهُی کمک مسافر رو می قاپونن. حاج حسین بدلیل عدم مسافر دج را قیمت پایین تر میفروشه. از طرفی مانایاد حاج محمود بهرامی ماشینش رو به روزتر میکنه… واین با یه دستگاه لوک می گیره تاحدودی گرون تر وبه روزتر، آنهم با رییس علی رزمی شریک میشه.

لوک فاقدهرگونه صندلی است. وهمه در قسمت بارمختلط سوار میشن. البته با دج قبلی شون تفاوتی ندارد ولی سرعتش می چربه.همین سرعتش باعث افزایش کرایه ش شد.بعدها برایش صندلی چوبی تعبیه می کنند. البته حریم جلوو صندلی های همجوار شوفرخاص رئیس ادارات و معلمان وبزرگان وحتامریض ها بود و آنهم کرایه متفاوت وشایددوبرابر.

شاگرد شوفرش خیلی زود به ستوه آمد و فرار رابر قرار ترجیح داد. واقعا عاجز شده بود.هندل زدنش گرفته تاپنچری تعویض روغن و گریس لوک ودادوبیدا ها و فحش خواهر و مادر را بجان خریدن وبالا تر از همه چیز صبوریش وشوخ بودنش .وتبحر خاصش…خیلی زود رئیس علی هم سهمش رابه بهرامی واگذار نمود. ولی کو مسافر. وبازهم دعواهای زرگری…ولی دیگر مسافری برای بندر مسافرت نبود اصلا توگرمای تابستون وفصل گرما نیازی به بوشهر رفتن نمی دیدند. حاج محمود بهرامی فقید خیلی رسمی برخورد می کند ناوگان حمل و نقل مسافربری خورموج راتاسیس می‌کند و رنگ و لعاب خاصی به این مهم می‌دهد. ورانندگان دارای تصدیق رانندگی به این ناوگان می پیوندند