روابط ایران و عربستان همواره دوره های متفاوتی از سطوح چالش و تفاهم تا منازعه و تنش را در دهه های اخیر شاهد بوده است.
شاید اوج تنش زایی در روابط بین ایران و عربستان را بتوان به سال ۱۹۸۷ م (۱۳۶۶ ش) نسبت داد. سالی که بعدها در تحلیل و بررسی ارتباطات و حوادث بین دو کشور به سال کشتار حجاج ایرانی معروف شد. پس از آن در ادوار مختلف شاهد رویه های مختلف اتخاذی از سوی هر دو کشور در قبال هم بوده ایم که شاید اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ میلادی (دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی) در دوران دولت های مرحوم هاشمی و خاتمی در ایران و قدرت امیر عبدالله در عربستان که اقداماتی در جهت رفع تنش ها و پایان منازعات صورت گرفت را بتوان به عنوان تنها دوران تلاش برای پایان مخاصمات بی پایان میان دو کشور موثر در تحولات خاورمیانه و جهان اسلام ذکر نمود.
اما در سالهای اخیر شاهد افزایش تنش ها تا سطح منازعات شدت یافته ای بوده ایم که شاید بخش زیادی از آن مربوط به سال ۲۰۱۶ میلادی و پس از حادثه سفارت عربستان در ایران و همچنین حوادث حج و منا در عربستان ناشی شده باشد به گونه ای که اوج لفاظی های تنش آفرین را از هر دو سو بخصوص در جریان دو موضوع فعالیتهای هسته ای ایران و جنگ یمن در این سالها به وفور دیده و شنیده ایم؛ اگر چه نگارنده بر این باور است که این موضوعات را تنها می توان بعنوان عواملی برای بروز و سر برآوردن آتش های پنهان یا هویدا شدن یخ های موجود در روابط میان دو کشور در نظر گرفت و نه همه ی عاملیت.
پوشیده نیست که تاثیرگذاری این دو قدرت منطقه ای بر بسیاری از تحولات خاورمیانه سایه ای گسترده افکنده است و البته این موضوع و تاثیرگذاری این دو کشور سالها پیشتر نیز عامل اتخاذ تصمیمات فرامنطقه ای توسط قدرت های موثر در تحولات و ارتباطات بین الملل به قصد حفظ و تناسب قدرت در منطقه خاورمیانه به نفع خود بوده است که شاید بارزترین آنها واگذاری هدفمند امورات منطقه به این دو کشور با هدف تامین منافع قدرت های بین المللی و بصورت ویژه ایالات متحده در ساز و کاری در قالب “سیاست دو ستونی” بود که در زمان نیکسون رییس جمهور سابق ایالات متحده بعنوان یک دکترین خاص در دستور کار قرار گرفت و بر این اساس ایران و عربستان دو سوی این ستون را با حوزه اختیاراتی کم و بیش و البته تا حدودی متفاوت عهده دار شدند.
در واقع جنگ سرد و تنش های پیدا و پنهان جزیی جدایی ناپذیر از روابط این دو کشور بوده است و شاید جز همان دوران مورد اشاره، هیچگاه تلاشی مستقیم حداقل از سوی دو طرف برای ترک منازعات و مناقشات صورت نگرفته است. اخیراً اما نشانه هایی از این احتمال هویدا شده است که هر دو طرف تمایل به تغییر استراتژیهای در پیش گرفته در زمینه نوع روابط فی مابین پیدا کرده اند و مشخص ترین دلیل این ادعا شروع روند مذاکراتی است که طی ماه های اخیر بین این دو کشور آغاز شده است؛ روندی که بنای آن با میانجیگری عراق و البته بدون شک تمایل هر دو طرف کماکان نیز ادامه دارد و هیات های اعزامی دو کشور در سطوحی مختلف طی ماه های اخیر دیدارهایی را با هدف رفع تنش ها در ابتدا و افزایش تعاملات احتمالی در ادامه صورت داده اند.
آنچه اما در این میان بیش از همه حائز اهمیت است شاید شرایطی باشد که دو طرف را در موقعیتی قرار داده است که خود به این اجماع رسیده باشند که ترک مخاصمات و منازعات بیش از هر زمان دارای اهمیت شده است و در حقیقت حرکت به سمت این موضوع _ ترک مخاصمات و منازعات_ ضامن تامین منافع هر دو کشور خواهد بود. چه آنکه با توجه به شکل بندی جدید در ارتباطات و تحولات درون و برون منطقه ای و عدم در نظر گرفتن امر مذکور بعنوان یک استراتژی ضرورت یافته برای هر دو سو، کشورهای ایران و عربستان می توانند تبدیل به جاماندگان و حتی به جهاتی بازندگان اصلی این تغییرات شوند.
واضح و آشکار است که همانگونه که در ابتدا نیز مورد اشاره قرار گرفت بسیاری از وقایع جاری در منطقه خاورمیانه بصورت مستقیم یا غیر مستقیم نیازمند حضور این دو کشور برای تعیین تکلیف یا به سرانجام رسیدن خود خواهد بود. بعنوان نمونه موضوعاتی نظیر تغییراتی که در سال های اخیر در عراق به وقوع پیوست و با توجه به استراتژی طراحی شده توسط سران سیاسی این کشور بخصوص پس از به قدرت رسیدن مصطفی الکاظمی این ضرورت را آشکار ساخت که کشوری نظیر عراق نیز برای حل بحران های جاری و پیش روی خود به همراهی این دو کشور تاثیرگذار در منطقه نیازمند خواهد بود. موضوعات دیگری نظیر تحولات سوریه، یمن و لبنان نیز آشکارا می تواند همین موضوع را اثبات کند.
نمی توان انکار کرد که اینک عربستان برای حل بحران یمن _بر اساس تبدیل این موضوع به یک بحران جاری و عمیق برای این کشور_ نیازمند آن است که به ایران به عنوان یک میانجیگر توجه نماید و از سوی دیگر ایران نیز برای بسط و توسعه اهداف اقتصادی خود نظیر افزایش مراودات با کشورهای حاشیه خلیج فارس بعنوان استراتژی اعلامی سیاست خارجی جدیدش در افزایش مناسبات با کشورهای همسایه اش همین نگاه _ میانجیگری_ را می تواند در قبال عربستان داشته باشد. در ادامه و برای تاکید لازم به اشاره است که نزدیکی ایران به مصر و از سوی دیگر عربستان به سوریه نیز می تواند از کانال تعامل هر دو کشور روندی تسهیل گرانه تر را شاهد باشد، موضوعاتی که این قابلیت را داراست که تحولات در خاورمیانه را در مسیر دیگری پیش ببرد.
شاید توقع شکل گیری نوعی ائتلاف یا اتحاد با حضور این دو کشور در خاورمیانه به تبع آغاز روند مذاکرات فی مابین در شرایط حاضر اندکی زود یا حتی دور از ذهن باشد اما همه ی آنچه ذکر شد برای بیان این نکته است که ظاهراً هر دو کشور به این باور رسیده اند که جهت تامین منافع خود، در نظر گرفتن منافع طرف مقابل اجتناب ناپذیر است و در واقع شاید بتوان اینگونه ادعا کرد هر دو کشور به درکی جامع برای در پیش گرفتن سیاستی نظیر آنچه در ابتدای این مطلب مورد اشاره قرار گرفت رسیده باشند تا بدلی از “سیاست دو ستونی خود ساخته” را در خاورمیانه در پیش بگیرند.
در دیگر سو نیز نزدیکی این دو قطب اثرگذار منطقه ای به هم می تواند با توجه به استراتژی جدید ایالات متحده در خاورمیانه، شکل گیری ائتلاف عربی_عبری را مختل و عقیم کرده و اهداف بلند پروازانه اسرائیل جهت تبدیل شدن به هژمونی منطقه ای به اتکای تنها قدرت اتمی باقی ماندنش را نقش بر آب نموده و بخصوص از تبدیل شدن منطقه خلیج فارس به پایگاهی ویژه جهت تامین منافع اسرائیل جلوگیری کند؛ چرا که در ادامه این نزدیکی بدون شک حل و فصل بسیاری از مسائل مرتبط با دو کشور از جمله پرونده هسته ای ایران و نیز موضوع یمن روند دیگری را به خود خواهد دید که شاید بتوان تلاش امارات و حتی اردن برای حضور در معادلات جدید فی مابین ایران و عربستان و نزدیکی به این مذاکرات و “تاثیرگذاری” و «تاثیرپذیری» “بر” و «از» آن را از همین منظر تحلیل نمود.
- منبع خبر : انتخاب
Sunday, 22 December , 2024