دکتر محمدجواد حقشناس مشاور وزیر میراث فرهنگی-گردشگری، استاد دانشگاه و فعال فرهنگی در آیین رونمایی از کتاب «الفبای مهر» گفت:
به نظر میرسد این جمع فرهیخته و دانشور امروز برای رونمایی از کتاب ارجمند الفبای مهر گرد هم آمدهاند؛ اما آنچه پیش روی ماست، صرفاً مجموعهای از صفحات چاپشده یک کتاب نیست. الفبای مهر حافظه فرهنگی یک مکان است؛ روایت مردمانی که تاریخ خود را نه در کاخها، بلکه در مدرسهها، کوچهها، مسجدها و خانههای ساده و کاهگلیشان ساختهاند. رونمایی از این اثر، در حقیقت پاسداشت یک جغرافیای زنده و پویای انسانی است.
این کتاب ما را به دل یک روستا میبرد؛ روستای فقیهحسنان که در پهنه شهرستان تاریخی ـ فرهنگی دشتی از استان بوشهر جای گرفته است. دشتی تنها نام یک جغرافیا نیست؛ دشتی پیوند اقلیم، فرهنگ، زبان، کار و زیست اجتماعی شرافتمندانه است. سرزمینی که درخشش آفتاب و گرمای خورشیدش با صمیمیت و زلالی روابط انسانی درهم تنیده و تاریخ آن بیش از آنکه در بایگانیها ثبت شده باشد، در حافظه شفاهی مردم جریان دارد.
نویسندگان کتاب الفبای مهر آگاهانه از کلیگویی پرهیز کرده و به جزئیات وفادار ماندهاند؛ گویی باور دارند که هویت در نامها و نشانها شکل میگیرد: در نام روستا، در نام افراد و در ذکر دقیق نقشها. از همین رو، وقتی از کدخدا سخن میگویند، ما تنها با یک مقام محلی مواجه نیستیم، بلکه با نمادی از خرد جمعی، اعتماد عمومی و حلوفصل عقلانی مسائل اجتماعی روبهرو میشویم. کدخدا در این روایت، حلقه اتصال سنت و عقلانیت جمعی است.
در کنار این، کتاب با احترام و دقتی نزدیک به وسواس، از کوشش عاشقانه مدیران و معلمان شاخص و پرتلاش این روستا یاد میکند؛ انسانهایی که شاید نامشان در تاریخ رسمی آموزش کشور نیامده باشد، اما اثر و خدمات نزدیک به هشت دهه مستمر و پیوسته آنان در سرنوشت دهها و صدها دانشآموز همچنان باقی است. الفبای مهر به ما یادآوری میکند که آموزش، پیش از آنکه یک سازوکار اداری باشد، تعهدی اخلاقی و ملی است. معلمانی که در شرایط دشوار اقلیمی و با امکانات محدود، چراغ دانایی را روشن نگاه داشتند، در واقع معماران بیادعا و خاموش آیندهای روشن بودهاند.
یکی از نقاط قوت این اثر، تمرکز آن بر مدرسه بهعنوان کانون تحولات اجتماعی است. مدرسه در این کتاب تنها محل آموزش خواندن و نوشتن نیست؛ مدرسه محل شکلگیری اعتمادبهنفس، نظم اجتماعی، گفتوگو و رؤیای فردایی بهتر و روشنتر است. نویسندگان با ثبت تجربه زیسته مدرسه در این روستا، ما را ناگزیر به مقایسهای بزرگتر میکشانند؛ مقایسهای با جریان برجسته آموزش در تاریخ معاصر ایران، از دارالفنون بهعنوان نقطه آغاز آموزش نوین گرفته تا مدارسی چون مروی و البرز در تهران، رشدیه در تبریز و دیگر مدارس شناختهشده. در همه اینها، یک خط ممتد فکری و فرهنگی وجود دارد؛ خطی که آموزش را ابزار نجات و پیشرفت جامعه میداند.
این کتاب نشان میدهد که آن اندیشه بزرگ، محدود به تهران یا شهرهای بزرگی چون مشهد، تبریز، اصفهان و شیراز نبوده، بلکه به دورترین نقاط نیز راه یافته و در قالب مدرسههای محلی و روستایی متجلی شده است. نکته درخشان کتاب آن است که تجربه محلی شهرستان فرهنگپرور دشتی ـ دیار شاعران نامآشنا و مفهوم فاخر «فائز» ـ را از این جریان ملی جدا نمیسازد؛ بلکه نشان میدهد چگونه یک روستای کوچک نیز میتواند حامل پیامی بزرگ باشد: آرمان دانایی، مسئولیتپذیری و مشارکت اجتماعی.
این نگاه، تاریخ محلی را از حاشیه به متن میآورد و جایگاه آن را در روایت ملی بازتعریف میکند. در روزگاری که شتاب زندگی مدرن ما را به فراموشی گذشته سوق میدهد، این کتاب نوعی ایستادگی تحسینبرانگیز است؛ ایستادن برای دیدن آنچه ساده میپنداشتیم اما بنیادین بوده است، ایستادن برای به یاد آوردن بزرگی معلمی که با گچ و تخته، افقی تازه پیش چشم کودکان میگشاید، و ایستادن برای فهم این حقیقت که توسعه فرهنگی بدون احترام به ریشهها ممکن نیست.
از منظر اجتماعی، این کتاب گواه پیوند عمیق آموزش با شکلگیری سرمایه اجتماعی است. مدرسه جایی است که اعتماد ساخته میشود، تفاوتها به رسمیت شناخته میشوند و معنای تعلق به جمع آموخته میشود. نویسندگان با روایتهای ملموس و انسانی نشان میدهند که چگونه آموزش، بنیان اخلاق عمومی را تقویت کرده و جامعهای منسجمتر پدید آورده است.
از منظر هویتی نیز، اثر پیش رو واجد اهمیتی بسیار است. در جهانی که هویتهای بومی در معرض فرسایش قرار گرفتهاند، ثبت و بازخوانی چنین روایتهایی نوعی مقاومت فرهنگی است. نکته مهم آن است که این کتاب ما را به بازگشتی رمانتیک به گذشته دعوت نمیکند، بلکه به گفتوگویی آگاهانه با آن فرامیخواند؛ گفتوگویی که میتواند راهنمای امروز و فردای ما باشد.
رونمایی از این کتاب، در حقیقت ادای دِینی است به انسانهایی که بیهیاهو زیستند اما اثرگذار بودند؛ به معلمانی که شاید امکانات چندانی نداشتند، اما ایمان داشتند؛ به مدیرانی که مدرسه را نه صرفاً یک ساختمان، بلکه یک مسئولیت میدانستند؛ و به جامعهای که آموزش را یک ارزش تلقی میکرد.
امیدوارم این کتاب نهتنها خوانده شود، بلکه برای مدیران و تصمیمسازان امروز جامعه، هم هشداردهنده و هم الهامبخش باشد؛ الهامبخشِ بازاندیشی در جایگاه والای مدرسه، شأن رفیع معلم و نسبت ما با هویت محلیمان. شاید مهمترین پیام این اثر آن باشد که آینده، از دل همین روایتهای صادقانه، بهظاهر کوچک اما عمیق، ساخته میشود.
در پایان، از نویسندگان محترم کتاب، آقایان علی اسماعیلپور و غلامرضا قربانیمقدم که با دقت، صداقت و تعهد فرهنگی این روایت ارزشمند را ثبت و ضبط کردهاند، و همچنین از جناب محمد ولیزاده که در بهثمر نشستن این اثر تلاش فراوان داشتهاند، سپاسگزاری میکنم. امیدوارم این کتاب آغازی باشد برای توجهی جدیتر به جایگاه والای مدرسه، مقام رفیع معلم و تاریخهای محلی که ستونهای نامرئی هویت ملی ایران را شکل دادهاند.
در پایان، از همه بزرگوارانی که در برگزاری این نشست شکوهمند تلاش کردند و نیز از سرورانی که با حضور و توجه خود به سخنانم افتخار بخشیدند، صمیمانه سپاسگزارم.
پاینده ایران


























Monday, 29 December , 2025